زین ماتمی که چشم ملائک ز خون تر است
گویا عزای صادق آل پیمبر است
یا رب چه روی داده، کزین سوگ جانگداز
خلقی پریشان خاطر و دل ها پر ز آذر است
ملک و ملک به ناله و افغان و اشک و آه
چون داغدار، حضرت موسی بن جعفر است
شهادت امام جعفر صادق (علیه السلام) به پیشگاه امام زمان(عج الله) و عموم مسلمین تسلیت باد.
ماجراي مكاشفه علامه جعفري و ديدار با اميرالمومنين
ماجراي مكاشفه علامه جعفري و ديدار با اميرالمومنين
داستان مكاشفه علامه جعفري باز ميگردد به سال ۱۳۲۴ و يا ۱۳۲۵، سالهايي كه هنوز ايشان ازدواج نكرده و مجرد بودند.
فرزند علامه جعفري روايت يكي از مكاشفات پدرش با اميرالمومنين (ع) را اينگونه شرح داده است:
علامه جعفري اوايل انقلاب يك سخنراني در دانشكده فني دانشگاه تهران داشت، آن زمان در دانشگاهها وضعيت نامناسبي بود؛ براي همين من و دوستانم همراه پدر به دانشگاه رفته بوديم تا خداي نكرده اتفاقي براي ايشان نيفتد. آن روز علامه چهار ساعت سخنراني كردند و بسيار خسته شدند. موقع رفتن بسياري از دانشجويان اطراف ايشان را گرفتند و شروع كردند به سؤال پرسيدن.
در پايان همه رفتند و تنها من ماندم و دوستم، علامه و يك جوان ديگر كه ميخواست از پدر سؤال كند اما لحنش تند و تحكمآميز بود؛ به طوري كه پدر را تو خطاب ميكرد و ميگفت فلان حرفت غلط است وقتي آن جوان سؤال كرد علامه به شدت خسته شده بودند؛ اما در سالن را هم بسته بودند و جايي نبود كه پدر بر روي آن بنشيند و استراحت كند به همين دليل عبايش را بر روي زمين پهن كرد تا بتواند بنشيند و نشسته پاسخ آن جوان را بدهد.
علامه جعفري بر روي عبا نشست و به آن جوان عصباني گفت: بيا بنشين جوان تا جوابت را بدهم، چند بار گفت و آن جوان جوابي نداد. بعد با حالتي خجالتزده به پدر نگاه كرد و گفت من جواب همه سؤالاتم را گرفتم، بعدها اين جوان كه براي تحصيل به خارج از كشور رفته بود با پدر تماس گرفت و گفت آن تازيانهاي كه با اخلاقتان آن روز به من زديد همچنان دارد مرا در زندگي با خود ميبرد.
علامه معتقد بودند كه علم بدون اخلاق و تعهد در واقع هيچ و پوچ خواهد بود. اين اخلاق و تواضع نيز بود كه در درون افرادي چون آن دانشجو انقلابي ايجاد ميكرد.
داستان مكاشفه علامه جعفري هم باز ميگردد به سال ۱۳۲۴و يا ۱۳۲۵، سالهايي كه هنوز پدر ازدواج نكرده و مجرد بودند، آن سال تولد حضرت زهرا (س) با ماه گرم مرداد مصادف شده بود و طلاب به دليل گرما به داخل حجرهها نميرفتند و حتي موقع درس خواندن نيز داخل آب ميشدند و نصف بدنشان را داخل آب ميگذاشتند و درس ميخواندند.
يكي از طلبهها، جوان شوخطبعي بود كه هميشه باعث گرمابخشيدن و در اصطلاح گرمكردن مجلس ميشد. شب تولد حضرت زهرا (س) اين فرد عكسي را آورده بود كه زيرش نوشته بود زيباترين زن عصر و به شوخي با نشان دادن آن عكس به بقيه از يكايك افراد ميپرسيد ازدواج با اين خانم و هزار سال زندگي با وي را ترجيح ميدهيد و يا ديدن جمال امام علي (ع) را. قرار شد تا همه بدون تظاهركردن پاسخ را بدهند. نفر اول نظرش را گفت و نظر دوم نيز تا نوبت به نفر دوازدهم كه علامه بود رسيد.
علامه گفتند كه من با خودم دعا كردم كه خدايا من هرگز اين عكس را نبينم كه هيچ چيز براي من با لحظهاي ديدن روي جمال اميرالمؤمنين برابري نميكند. بعد كه عكس را به ايشان نشان دادند. خودشان بيان داشتند كه يكدفعه عكس تار شد.
پس از آن علامه بلند ميشود و به همان حجره داغي كه هيچ يك از طلبهها به دليل گرما به داخل آن نميرفتند ميرود كه در حالت خواب و بيداري ميبيند سه نفر وارد حجره شدهاند. دو نفر در سمت راست و يك نفر در سمت چپ. آن كسي كه در سمت چپ ميايستد دقيقا تمام توصيفات شيعه و سني از امام علي (ع) را دارا بوده است.
از آن دو نفر ديگر ميپرسد كه ايشان كه هستند؟ آن دو نفر ميگويند ايشان اميرالمؤمنين علي (ع) هستند. بعد از آن پدر به همان جلسه برميگردد و از بقيه ميپرسد آيا به وصال يار خود رسيديد؟ آنها ميگويند كه اين يك شوخي بود و بعد علامه جعفري ميگويد با اين حال من به وصال يار خود رسيدم و جريان را تعريف ميكند و همه شروع ميكنند به گريه كردن.
وداع امام سجاد(علیه السلام) با ماه رمضان
خدايا اى كسى كه در برابر احسان به خلق مزد نمىخواهى، و اى كسى كه از بخشش پشيمان نمىشوى، و اى كسى كه مزد بنده خود را افزون از عمل مىبخشى و برابر نمىدهى، نعمتت بىسابقه استحقاق، و عفوت به آئين تفضل، و عقوبتت عدل، و قضايت خير است اگر عطا كنى عطايت را به منت آلوده نمىسازى، و اگر منع كنى منعت از روى ستم نيست. هر كه ترا شكر گزارد جزاى شكر مىدهى، و حال آنكه تو خود او را به شكر ملهم ساختهاى و هر كه سپاس ترا بجا آورد پاداش مىبخشى در صورتى كه تو خود سپاس به او آموختهاى، پرده مىپوشى بر آنكه اگر مىخواستى او را رسوا مىساختى، و بخشش مىكنى بر كسى كه اگر مىخواستى از او دريغ مىداشتى، در حالى كه آن دو از جانب تو سزاوار رسوائى و منعند. ولى تو كارهاى خود را بر پايه تفضل بنا نهادهاى، و قدرتت را بر آئين گذشت روان ساختهاى، و آنكه را عصيان تو كرده به حلم تلقى نمودهاى، و آنكه را در باره خود قصد ستم كرده مهلت دادهاى. تو ايشان را به مداراى خود مهلت مىدهى تا مگر باز گردند، و در مؤاخذه ايشان شتاب نمىكنى تا مگر توبه كنند تا كسى از ايشان كه بر خلاف رضاى تو مستوجب هلاك شده به مهلكه در نيفتد، و كسى از ايشان كه به سوء استفاده از نعمت تو سزاوار بدبختى شده بدبخت نگردد مگر بعد از آنكه راه هر بهانه بر او بسته شود و حجت از هر حجت بر او تمام گردد.و اين اتمام حجت پر تو كرمى از آفتاب عفو تو است - اى خداى كريم - و ميوه منفعتى از بوستان شفقت تو است - اى خداى حليم - توئى كه براى بندگانت درى بسوى عفو خود گشودهاى، و آن را توبه ناميدهاى و بر آن در راهنمائى از وحى خود قرار دادهاى تا آن را گم نكنند، پس تو خود كه منزه و جاويد است نامت، فرمودهاى «بسوى خدا توبهاى خالص و پيراسته از نفاق كنيد. تا مگر پروردگارتان گناهانتان را محو كند، و شما را به بهشتى كه نهرها از زير درختان آن روان است در آورد.».
در آن روز كه خدا پيغمبر خود را و آنان را كه به او ايمان آوردهاند خوار نمىگذارد، و در حالى كه نورشان پيش رويشان و از سمت راستشان روان است مىگويند: اى پروردگار ما، نور ما را براى ما كامل ساز و ما را بيامرز، زيرا كه تو بر هر چيز توانائى پس بعد از گشودن در، و به پا داشتن راهنما، عذر آن كس كه از ورود به آن منزل غفلت ورزد چه خواهد بود؟! «گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه چيست؟» .
و توئى كه در معامله، بر عطاى خود به بندگان، افزودهاى؛ تا در تجارتهاشان، با تو سود برند، و در كوچ كردن بسوى تو كامياب گردند، و از تو بهرهاى افزون يابند و به همين سبب تو خود كه مبارك نام و بلند مقامى - فرمودهاى: «هر كه كار نيكى بجا آورد پس مزدش ده برابر آن است و هر كه كار بدى را مرتكب شود پس جز بمانند كارش كيفر داده نمىشود» و نيز فرمودهاى: «مثل كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند؛ مانند دانهاى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه صد دانه باشد، و خدا اين شمار را براى هر كه بخواهد مضاعف مىسازد» و نيز فرمودهاى: «كيست آنكه به خدا قرض الحسنهاى دهد تا خدا آن را برايش چندين برابر سازد؟» و همچنين نظائر اين وعدهها از افزايشهاى حسنات كه در قرآن نازل فرمودهاى. و توئى كه بوسيله تشويقت كه متضمن بهره بندگان است آنان را به امورى هدايت فرمودهاى كه اگر آن را از ايشان مىپوشيدى چشمهاشان آن را درك نمىكرد، و گوشهاشان آن را فرا نمىگرفت، و دست انديشه ايشان به آن نمىرسيد از اين رو فرمودهاى: «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم، و مرا سپاس بگزاريد و كفران مكنيد» و نيز فرمودهاى: «هر آينه اگر شكر كنيد شما را فزونى دهم، و اگر كفران كنيد همانا كه عذاب من سخت است.» و نيز فرمودهاى: «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم، آنانكه از خواندن من كبر مىورزند زود است كه به خوارى به دوزخ در آيند.».
پس دعاى خود را عبادت و تركش راتكبر ناميدهاى، و بر ترك دعا به دخول دوزخ با خوارى تهديد فرمودهاى. و به اين سبب بندگان ترا به نعمتت ياد كردند، و به فضيلت شكر گزاردند، و بر حسب فرمانت ترا خواندند، و براى افزودن احسانت در راه تو صدقه دادند، و تنها راه نجاتشان از خشم تو و دست يافتنشان بر رضاى تو در آن بود. و اگر مخلوقى مخلوق ديگر را بمانند آنكه تو بندگانت را به خود راهنمائى كردهاى، بسوى خود راهنمائى مىكرد مورد ستايش مىبود. پس ترا سپاس تا آنجا كه راهى در سپاس تو يافت شود، و تا آنجا كه براى سپاس لفظى كه در ستايش تو بكار رود و معنائى كه به سپاس منصرف گردد باقى باشد. اى كسى كه احسان و فضل را بر بندگانت انعام فرمودهاى، و ايشان را به نعمت و عطا فرا گرفتهاى، چه آشكار است در زندگى ما نعمت تو! و چه سرشار است بر ما احسان انعام تو! و چه بسيار ما را به نيكى و احسان خود اختصاص دادهاى ما را به دين برگزيده و آئين پسنديده و راه آسان خود رهبرى فرمودهاى، و به تقرب نزد خويش، و رسيدن به كرامت خويش بينا ساختهاى.
خدايا و تو ماه رمضان را از جمله آن وظائف ممتاز و فرائض مخصوص قرار دادهاى: همان ماه رمضان كه آن را از همه ماهها اختصاص بخشيدهاى، و از همه زمانها و روزگارها برگزيدهاى، و بر همه اوقات سال برترى دادهاى، به سبب قرآن و نورى كه در آن فرو فرستادهاى و به سبب آنكه ايمان را در آن ماه مضاعف ساختهاى، و روزه را در آن ماه واجب كردهاى، و بپا خاستن براى عبادت را در آن ترغيب فرمودهاى، و شب قدر را در آن تجليل نمودهاى: آن شب قدر را كه خود از هزار ماه بهتر است. ما را به سبب آن بر ساير امتها تفضيل دادهاى، و به فضيلت آن بجاى اهل ملتها برگزيدهاى از اين رو روزش را - بفرمان تو - روزه داشتيم. و شبش را - بيارى تو - به عبادت برخاستيم. در حالى كه بوسيله صيام و قيامش خود را در معرض آن رحمتى كه ما را بر آن عرضه كردهاى در آورديم، و آن را وسيله ثواب تو قرار داديم. و تو به عطاى خواستهها قادرى و به آنچه از فضل و احسانت مسئلت شود بخشندهاى و به هر كس كه آهنگ قرب تو كند نزديكى. و اين ماه در ميان ما ستوده زيست، و با ما پسنديده مصاحبت كرد و بهترين سودهاى جهانيان را بهره ما ساخت، و آنگاه به هنگام پايان يافتن وقت و سرآمدن مدت و كامل شدن شمارهاش از ما جدا شد، پس ما آن را مانند كسى وداع مىكنيم كه فراقش بر ما دشوار آمده و روى بر تافتنش ما را به وحشت افكنده، و او را بر ذمه ما پيمانى نگاه داشتنى، و حرمتى رعايت كردنى، و حق گزاردنى لازم شده. از اين رو همگى مىگوئيم: سلام بر تو اى بزرگترين ماه خدا، و اى عيد دوستان خدا - سلام بر تو - اى گرامىترين مصاحب از ميان اوقات، و اى بهترين ماه در ايام و ساعات. سلام بر تو. اى ماهى كه بر آمدن كامها در آن آسان و اعمال نيك در آن منتشر و فراوان است.
سلام بر تو اى همنشينى كه چون پديد آيد احترامش بزرگ، و چون ناپديد شود فقدانش دردناك است. و اى مايه اميدى كه فراقش رنج افزا است. سلام بر تو اى همدمى كه چون رو آورد مايه انس شد، و شادى انگيخت، و چون سپرى شد، وحشت افزود، و متألم ساخت. سلام بر تو اى همسايهاى كه دلها در جوار آن رقت گرفت، و گناهان در آن كم شد.
سلام بر تو اى يارى دهندهاى كه ما را در مبارزه شيطان يارى داد، و اى رفيقى كه راههاى احسان را هموار ساخت.
سلام بر تو، چه بسيارند آزاد شدگان خدا در دوران تو، و چه نيكبخت است به سبب تو كسى كه احترامت را منظور داشته است. سلام بر تو كه چه زداينده بودى گناهان را! و چه پوشنده بودى انواع عيبها را!
سلام بر تو، چه طولانى بودى بر گناهكاران! و چه با هيبت بودى در دلهاى مؤمنان. سلام بر تو اى ماهى كه روزها با تو سر همسرى ندارند، سلام بر تو كه از هر جهت موجب سلامتى. سلام بر تو، كه همنشينيت مكروه، و معاشرتت نكوهيده نيست. سلام بر تو، همچنانكه با ارمغان بركات بر ما وارد شدى، و آلودگى گناهان را از ما فرو شستى. سلام بر تو، كه وداع با تو از روى خستگى، و ترك روزهات از سر ملالت نيست. سلام بر تو، كه پيش از آمدن در آرزوى تو بوديم، و پيش از رفتن از انديشه فراقت محزونيم.
سلام بر تو، چه بسا بديها كه به يمن تو از جانب ما گشته، و چه خوبيها كه به بركت تو بر ما روان شده!
سلام بر تو، و بر شب قدرى كه از هزار ماه بهتر است. سلام بر تو، ديروز چه سخت به تو دل بسته بوديم، و فردا چه بسيار بتو مشتاق خواهيم بود! سلام بر تو، و بر فضيلتت كه از آن محروم شديم، و بركات گذشتهات كه از ما ربوده شد .
خدايا، ما اهل اين ماهيم كه ما را به آن تشريف بخشيدى، و ما را براى حقشناسى آن توفيق دادى. در آن زمان كه بدبختان قيمت وقتش را نشناختند. و به علت بدبختى خود از فضل آن محروم ماندند. و توئى سرپرست ما در شناختن فضيلتش، كه ما را براى آن برگزيدى، و وظائفش كه ما را به آن رهبرى كردى. و ما - با اعتراف به تقصير - به توفيق تو صيام و قيامش را عهدهدار شديم. و اندكى از بسيار را بجا آورديم .
خدايا، پس از سر اعتراف به بدكردارى و به آيين اقرار بر سهل انگارى حمد تو مىگوئيم و پشتيمانى قطعى دلها، و عذر صادقانه زبانهامان را بتو اختصاص مىدهيم پس ما را بر تقصيرى كه بما اصابت كرده، اجرى عطا كن كه به نيروى آن خيرى را كه دلخواه ما است دريابيم و اندوختههائى را كه مورد علاقه شديد ما است به عوض بستانيم. و عذر ما را در تقصير از پرداخت حق خود بپذير، و آينده عمر ما را به ماه رمضان ديگر برسان. و چون ما را به ماه رساندى بر انجام عبادتى كه زيبنده تو باشد يارى ده، و بر قيام به طاعتى كه لايق موجب تدارك حق تو در آن دو ماه كه از ماههاى زمان است، بدست ما جارى كن.
خدايا، هر معصيت صغيره يا كبيرهاى كه در اين ماه پيرامون آن گشتهايم، يا گناهى كه به آن آلوده شدهايم، يا خطائى كه مرتكب گشتهايم: از روى عمد يا فراموشى، به ستم كردن بر خود يا به هتك حرمت ديگرى، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را از آن در پرده ستارى خود بپوشان، و به عفوت از ما در گذر، و ما را در آن ماه نصب العين شماتت كنندگان مساز. و زبان طعنه زنندگان را بر ما مگشاى، و ما را به مهربانى بىپايان و فضل كاستى ناپذيرت به كارى بگمار كه سبب فرو نهادن و پوشاندن آن چيز شود كه در آن ماه بر ما نمىپسندى .
خدايا، بر محمد و آلش رحمت فرست، و مصيبت رفتن ماه ما را جبران كن، و روز عيد و روزه گشودنمان را بر ما مبارك ساز و آن را از بهترين روزهائى قرار ده كه بر ما گذشته است: جالبترين روزها براى عفو، و پاك كنندهترين روزها براى گناه و گناهان پنهان و آشكار ما را بيامرز.
خدايا، با بيرون رفتن اين ماه، ما را از گناهانمان بيرون آور، و همراه خارج شدنش ما را از بديهامان خارج ساز. و ما را از خوشبختترين اهل اين ماه بوسيله اين ماه، و از پرنصيبترين ايشان در اين ماه و از بهرهمندترين ايشان در اين ماه قرار ده .
خدايا، هر كس كه اين ماه را چنانكه شايسته رعايت است رعايت كرده، و حرمتش را چنانكه شرط نگهدارى است نگاه داشته، و به حدودش چنانكه شايسته قيام است بپاخاسته، و از گناهان خود، چنانكه حق پرهيزكارى است، پرهيز كرده، يا بوسيله تقربى بتو نزديكى جسته: كه تو را از خود راضى، و رحمتت را به او معطوف ساخته، پس مانند آنچه به او بخشيدهاى از توانگرى خود بما ببخش، و چندين برابر آن را از فضل خود بما عطا كن. زيرا كه فضل تو كاستى نمىگيرد، و خزانههايت نقصان نمىپذيرد، بلكه افزون مىشود، و كانهاى احسان تو، فانى نمىشود، و همانا كه بخشش گوارا، بخشش تو است.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مانند ثوابهاى آن كس را براى ما بنويس كه تا روز رستاخيز در آن ماه روزه داشته، يا در عبادت تو كوشيده است .
خدايا، در اين روز كه آن را براى مؤمنان عيد و شادى، و براى اهل ملت خود روز اجتماع و تعاون قرار دادى، پيش تو توبه مىكنيم: از هر گناهى كه مرتكب شدهايم، يا هر كار بدى كه از پيش فرستادهايم، يا انديشه بدى كه در دل داشتهايم: توبه كسى كه خيال بازگشت به گناه در دل ندارد، و پس از توبه به خطا باز نمىگردد: توبه خالصى كه از شك و ريب پيراسته باشد. پس آن را از ما بپذير، و از ما خشنود شو، و ما را بر آن ثابت بدار .
خدايا،ترس از عذاب وعيد، و شوق به ثواب موعود را روزى ما ساز، تا لذت آنچه را كه از تو مسألت مىكنيم و شدت اندوه آنچه را كه از آن بتو پناه مىبريم در يابيم. و ما را نزد خود از توبه كنندگانى قرار ده كه محبتت را بر ايشان لازم ساختهاى، و بازگشتشان را به طاعت خود، پذيرفتهاى. اى عادلترين عادلان.
خداوندا از تمامى پدران و مادران و اهل دین ما درگذر، چه آنها که در گذشته اند و چه آنها که تا روز قیامت مى آیند و باقى مى مانند.
خدايا، بر محمد پيغمبر ما و آل او رحمت فرست، همچنانكه بر فرشتگان مقرب خود رحمت فرستادى. و بر او و آلش رحمت فرست، همچنانكه بر پيغمبران مرسلت رحمت فرستادى و بر او و آلش رحمت فرست، همچنانكه بر بندگان صالحت رحمت فرستادى، و بهتر از آن اى پروردگار جهانيان: چنان رحمتى كه بركتش بما برسد، و نفعش بما عايد شود و به موجب آن دعايمان مستجاب گردد، زيرا كه تو كريمتر كسى هستى كه بر او توكل كنند و بخشندهتر كسى هستى كه از فضلش مسئلت نمايند. و تو بر هر چيز قدرت بىنهايت دارى.
نیایش 45 صحیفه سجادیه
شعر وداع
آمديم از سفر دور و دراز رمضان
پي نبرديم به زيبايي راز رمضان
هر چه جان بود سپرديم به آواز خدا
هر چه دل بود شكستيم به ساز رمضان
سر به آيينه «الغوث» زدم در شب قدر
آب شد زمزمه راز و نياز رمضان
ديدم اين «قدر» همان آينه «خلّصنا»ست
ديدم آيينهام از سوز و گداز رمضان
بيش از اين ناز نخواهيم كشيد از دنيا
بعد از اين دست من و دامن ناز رمضان
نكند چشم ببندم به سحرهاي سلوك
نكند بسته شود ديده باز رمضان
صبح با باده شعبان و رجب آمده بود
آن كه ديروز مرا داد جواز رمضان
شام آخر شد و با گريه نشستم به وداع
خواب ديدم نرسيدم به نماز رمضان
علیرضا قروه
اشعار مناجات شب قدر - سید حمیدرضا برقعی
اشعار مناجات شب قدر
در شب قدر دلم با غزلی هم دم شد
بین ما فاصله ها واژه به واژه کم شد
بیت هایم همه قرآن روی سر آوردند
چارده مرتبه … آنگاه دلم محرم شد
ابتدا حرف دلم را به نگاهم دادم
بوسه می خواست لبم،گنبد خضرا خم شد
خم شد آهسته از اسرار ازل با من گفت
گفت:ایوان نجف بوسه گه عالم شد
بعد هم پشت همان پنجرهء رویایی
چشم من محو ضریحی که نمی دیدم شد
خواستم گریه کنم بلکه بر این زخم عمیق
گریه مرهم بشود، خون جگر مرهم شد
گریه کردم ،عطش آمد به سراغم،گفتم:
به فدای لب خشکت! همه جا زمزم شد
آنقدر دور حرم سینه زدم تا دیدم
کعبه شش گوشه شد آنگاه دلم محرم شد
روی سجاده ی خود یاد لبت افتادم
تشنه ام بود، ولی آب برایم سم شد
زنده ماندم که سلامی به سلامی برسد
از محمد به محمد که میسر هم شد
من مسلمان شده ی مذهب چشمی هستم
که درآن عاطفه با عشق و جنون توأم شد
سالها پیر شدم در قفس آغوشت
شکر کردم، در و دیوار قفس محکم شد
کاروان دل من بسکه خراسان رفته است
تار و پود غزلم جاده ی ابریشم شد
سالها شعر غریبانه در ابیات خودش
خون دل خورد که با دشمن خود همدم شد
داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم
برگ در برگ مفاتیح پر از شبنم شد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده به او کار جهان در هم شد
بیت آخر نکند قافیه غافلگیرت
آی برخیز ز جا قافیه یا قائم شد…
سید حمیدرضا برقعی
**