مدخل ورود به خونخواهي سيد الشهداء(ع) در ركاب امام زمان(ع)
انسان در زیارت عاشورا خدا را قسم مي دهد كه همين طور كه به من لطف كردي و من را به امام حسين(ع) محترم شمردي، اين روزي را هم به من بده كه از خونخواهان حضرت در ركاب امام زمان(عج) باشم.
خبرگزاری شبستان: در زيارت شريف عاشورا معارف بلندي بيان شده است كه مقامات سلوكي و مسير ما را در استفاده از عاشورا معين مي كند. زيارت عاشورا و سيري كه براي زائر در اين زيارت اتفاق مي افتد در يك نگاه كلان، در دو قسمت يا فراز اصلي مطرح مي شود: قسمت اول، به «اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» ختم مي شود. تا اينجا، سير و سلوك كامل ما در اين دنيا با آن به پايان مي رسد.
بعد از اين تحول و سيري كه براي زائر اتفاق مي افتد، توجه و نگاه عميق و جديدي به حادثه عاشورا است كه با «اَللهمَّ اِنَّ هذا يَوْمٌ تَبركَتْ به بنوامَيَةَ وَ ابْنُ اكِلةَ الأَكبادِ» به آن توجه داده شده است؛ اين مقدمه، براي آن است كه انسان براي آن لعن جامعي كه صد مرتبه تكرار مي شود، آمادگي پيدا كند. پايان قسمت دوم، دعايي است كه در سجده انجام مي گيرد و سجده قرب زيارت عاشوراست.
اگر كسي مواقف و مراحل زيارت عاشورا را طي كرد و سالك با بلاي عاشورا شد، يك سلوك كامل انجام داده است. اين سير و قبض و بسطي كه زائر با زيارت دارد او را به يك سلسله طلب ها و دعاها و اجابت در اين خواسته هاي رفيع مي رساند؛ يعني قفل دلش برداشته مي شود و دهانش به اين دعاها باز مي شود. اين دعاها (كه حدود دوازده دعاست) در واقع نوعي رفت و آمد با خود زيارت دارد و تحول حالي كه در متن اين زيارت براي زائر حاصل مي شود او را وارد مقامات ادعيه مي كند؛ لذا اين دعاها پراكنده است و هر كدام متناسب با همان مقام زيارت، حاصل مي شود.
سلام و لعن
در زيارت عاشورا سلام هايي به وجود مقدس سيدالشهداء(ع) و اصحاب و اهل بيت ايشان داده مي شود كه يك نوع دعاست. عظمت آنها و عبادت هاي آنها، موجب صلوات و دعاست. دعاي ديگر، لعن بر دشمنان ايشان است. لعن يعني دعاي براي دوري رحمت خداي متعال از دشمنان. يعني انسان تقاضا مي كند: خدايا تو كه ارحم الراحميني و رحمتت واسعه است اينها را از آن رحمت خاصه و رحيميه خود دور كن. در واقع، جمال عبادت سيدالشهدا(ع) ما را به سلام دعوت مي كند و زشتي كار دشمن هم ما را به لعن مي كشاند؛ يعني موضعمان نسبت به دو جبهه، مشخص مي شود.
اين لعن عبادت بزرگي است كه ما را از سقوط و انحطاط و از خطر امواج فتنه كه از دستگاه شياطين جني و انسي مي آيد، حفظ مي كند. گويا مؤمن خودش يكي از قلاع (قلعه ها) و سنگرهاي اسلام است و شياطين سعي مي كنند اين سنگر را با امواج ظلماني خود فتح كنند و اگر كسي به آنها پيوند بخورد ملعنت ها و شيطنت هاي آنها انسان را مي گيرد.
در روايتي، امام صادق(ع) در توضيح اينكه چرا پيروان امام جائر، دين ندارند و پيروان امام عادل، سرزنش نمي شوند، فرمودند: چون سيئات امام جائر، حسنات دوستدارانش را از بين مي برد و حسنات امام عادل هم سيئات دوستدارانش را نابود مي كند.(1) وقتي امام(ع) حسنه خودش را در كفه ترازوي شما گذاشت همه سيئات و ظلمات محو مي شوند و آن طرف، وقتي گناه يزيد (لعنه الله) را در كفه طرفدارانش بگذاريد، ديگر نماز و ساير اعمال به چه كار مي آيد!
شياطين و ائمه جور، امواج ظلمات و سيئات خود را مي فرستند و مي خواهند همه ما را غرق كنند؛ «لاُزَيِّنَنَّ لَهُمْ وَلاُغْوِيَنَّهُمْ»(حجر/39) و «ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ»(نور/40) و «لاَقْعُدَنّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ. ثُمّ لاَتِيَنّهُمْ مّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ»(اعراف/16) و … . در اين جنگ باطني، چه چيزي مانع نفوذ اينها مي شود؟ لعن. انسان بايد دشمنان خدا را لعن كند و خود قرآن كريم هم مكرراً آنها را لعن مي كند. اگر مداومت بر اين لعن ها نباشد امواج فتن بني اميه، ما را هم با خودش غرق مي كند. در رواياتي آمده است كه اگر كسي دعاي لعن را بخواند مانند كسي است كه در ركاب رسول خدا(ص) در روز بدر، تيراندازي كرده است. مگر آنها چه كار مي كردند؟ آنها جلوي فتح قلعه هاي اسلام را مي گرفتند؛ و اينجا هم همين طور است. البته گاهي اوقات، لعن انسان، فقط سنگر خودش را محفوظ نگه مي دارد اما برخي آنقدر لعن شان قوي است كه يك جبهه را عقب مي زند و امواج ظلماني آنها و شعله هاي جهنم را خاموش مي كند.
حقيقت لعن با ورود به فضاي عاشورا دريافت مي شود. اگر كسي وارد عاشورا نشود جسارت و جرأت اين دعا در او پيدا نمي شود. اگر وارد عاشورا شديد مي بينيد اين دشمني كه اين قدر قيافه حق به جانب و مدافع حقوق بشر و آزادي و… مي گيرد اگر پايش بيفتد به كودك لب تشنه شش ماهه، بين دو نهر آب، روي دست پدرش، تير مي زند؛ آن وقت است كه انسان مي تواند شمشيرش را از غلاف بيرون بكشد. و گرنه فطرت انسان اجازه نمي دهد كه به راحتي، يك مرغ يا حتي يك پشه را بكشد. چطور مي شود كه در صحنه اي مالك اشتر شمشيرش را در مي آورد و از اين طرف لشكر دشمن داخل مي رود و از آن طرف بيرون مي آيد! چطور مي شود مثل اميرالمؤمنين(ع) با آن رأفت و دلسوزي كه محبتش به امت از پدر به فرزند بيشتر است، در جنگ صفين، از اين طرف شمشيرش را مي گذارد و از آن طرف لشكر خارج مي شود؟ وقتي انسان ببيند كه آنها چه مي كنند و باطن جهالت و شرارت و شيطنت آنها چيست، آن وقت است كه اين حجاب، كنار مي رود و مي فهمد كه اينها چه موجوداتي هستند و بايد از اين طرف شمشير بگذاري و از آن طرف در بيايي. انسان تا اين باطن را نبيند چطور مي تواند شمشير بكشد و خون بريزد؟ مگر آسان است؟
خون ريختن يا بايد بر اساس شهوات و غضب مادي انسان باشد كه دستگاه شيطاني همين كار را مي كند و مثلاً جنگ اول و دوم جهاني را راه مي اندازد و بمبي مي اندازد و صد هزار انسان را نابود مي كند. اين غضب و شهوت را كه ما نمي خواهيم؛ در جنگ اسلامي، غضب الهي است كه خود را نشان مي دهد. بايد ديد غضب الهي چه وقت و چگونه تحريك مي شود؟ انسان وقتي به متن حادثه عاشورا برود و زشتي فعل دشمنان خدا را ببيند، چنين غضبي پيدا مي كند.
خود امام حسين(ع) در روز عاشورا كه دلش تا يك لحظه قبل براي دشمنان مي سوخت و مي فرمود: «من خير شما را مي خواهم، اجازه بدهيد حجت را بر شما تمام كنم و حرفم را بزنم، چرا هلهله مي كنيد و …»، يك لحظه بعد وقتي مي گويند: «بُغضاً لِاَبيك»، ذوالفقار را از اين طرف لشگر دشمن مي گذارد و از آن طرف بيرون مي آيد! راوي مي گويد: تا حالا نديدم يك آدم مجروح غصه دار گرسنه و تشنه و … اين گونه مبارزه كند. (فو الله ما رأيت مكثورا قط قد قتل ولده و أهل بيته و أصحابه أربط جاشا منه)(2) اينجا جاي دلسوزي نيست. آنجا كه خدا عذاب مي كند اگر دلت سوخت، خودت هم مستحق عذاب مي شوي! و اين دلسوزي، علامت ضعف ايمان است. آنجا كه خدا عذاب مي فرستد و يا وليّ خدا (كه معدن الرحمه است) به اذن الله عذاب مي كند، جاي دلسوزي نيست؛ اين اشفاق و محبت، اشفاق انحرافي و محبت انحرافي است و اشفاق و محبت خدايي نيست. خدايي كه ارحم الراحمين است اشد المعاقبين هم هست؛ «أنَّكَ أرْحَمُ الرّاحِمينَ في مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ، وَ أشَدُّ الْمُعاقِبينَ في مَوْضِعِ النَّكالِ وَ النَّقِمَةِ»(3) هر دو، خوب است. هم جهنم خوب است هم بهشت. اميرالمؤمنين7، فقط قاسم الجنه نيست، «قَاسِمُ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ»(4) است؛ هم «نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَي الْأَبْرَارِ» است و هم «نَقِمَتِهِ عَلَي الْفُجَّار».
خونخواهي از مدخل عظمت پيدا كردن مصيبت سيدالشهدا
بعد از آن سلام و لعن ها، اولين دعا اين است كه: «لَقَدْ عَظُمَ مُصابي بِكَ فَاَسئلُ اللهَ الَّذي اَكرَمَ مَقامَكَ وَ اَكْرَمَني اَنْ يرزُقَني طَلَبَ ثارِكَ مَعَ اِمامٍ مَنصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَيتِ مُحَمَّدٍ صَلي اللهُ عَلَيهِ وَ الِه»(5) اگر مصيبت سيدالشهداء(ع) در قلب كسي بار انداخت و فوران پيدا كرد و عظمت اين مصيبت در دلش تجلي يافت و فهميد كه چه اتفاقي افتاده است، آماده مي شود براي «اَنْ يرزُقَني طَلَبَ ثارِكَ مَعَ اِمامٍ مَنصُورٍ». لذا انسان خدا را به حق سيدالشهداء(ع) قسم مي دهد كه خدايا همينطور كه به من لطف كردي و من را به امام حسين(ع) محترم شمردي، اين روزي را هم به من بده كه جزو خونخواه هاي سيدالشهدا(ع) در ركاب امام زمان(عج) باشم. اگر عظمت مصيبت سيدالشهداء(ع) در دل كسي واقع شد، مدخل ورود به خونخواهي سيد الشهداء(ع) در ركاب امام زمان(عج) است.
اين اولين دعاست و عبادت عظيمي است؛ چون غضب كردن براي خدا و امام(ع)، خيلي خوب است و از رشته هاي محكم ايمان است؛ «اَوْثَقُ عُرَي الايمانِ الْحُبُّ في اللهِ وَ البُغْضُ فِي اللهِ وَ تَوالي اَوْلياءِ اللهِ وَ التَّبَرّي مِنْ اَعْداءِ اللهِ»(6) دستگاه شياطين گناه عظيمي را مرتكب شده كه ماجراي آن تمام نشده است. هر كسي راضي به اين گناه باشد، داخل در آن است و هر كسي ساكت باشد معاقب است و لذا حتما بايد مقابل آن، موضع داشت. جزو اعظم عبادات اين است كه انسان به جايي برسد كه دلش بخواهد خونخواه ولي خدا باشد و دلش شور بزند كه بيايد و در صف درگيري با دشمنان بكشد و كشته شود. «اَسْئَلُكَ اَنْ تَجْعَلَ وَفاتى قَتْلاً فى سَبيلِكَ تَحْتَ رايَةِ نَبِيِّكَ مَعَ اَوْلِياَّئِكَ وَ اَسْئَلُكَ اَنْ تَقْتُلَ بى اَعْداَّئَكَ وَ اَعْداَّءَ رَسُولِكَ وَ اَسْئَلُكَ». (دعاي حج ماه رمضان)(7)
وجاهت عندالله با اتكاء وجاهت امام حسين(ع)
دعاي دوم در زيارت عاشورا اين است: «اللهمّ اجْعَلْني عِنْدَكَ وَجِيهاً بِالحُسَيْنِ عَلَيهِ السَّلام فِي الدُّنْيا وَالآخِرَة». كسي كه وارد وادي عاشورا مي شود ظرفيت پيدا مي كند كه وجاهت عندالله پيدا كند. وجاهت عندالله از آنِ معصوم(ع) است. ما كاري نكرديم كه وجيه باشيم. وجاهت بقيه به تبع وجاهت معصومين(ع) است. اگر جلوه اي از آن وجاهت بيايد، آن وقت انسان وجيه عندالله مي شود. وجاهت در نزد مردم، يك طور به دست مي آيد اما وجاهت در نزد ملائكه و يا وجاهت در نزد مؤمنين، به گونه اي ديگر حاصل مي شود، در حالي كه وجاهت عندالله، يك چيز ديگري است كه اگر يك تجلي از امام حسين(ع) بر انسان نيفتد وجيه عندالله نمي شود. اگر كسي وارد عاشورا شد و با عاشورا راه رفت و سالك شد، كارش به جايي مي رسد كه اين طلب در او پيدا مي شود و مي فهمد كه وجاهت عند الله هم چيزي است و راه اين وجاهت هم فقط امام حسين(ع) است.
“كرامت معرفت” و “رزق برائت”
در فراز اول، پس از سلام و لعن و درك عظمت مصيبت و بصيرت و صف بندي و قتال و برائت و … اين دعا مطرح مي شود: «فَاسُئلُ الله اَلذي اَكرَمَني بِمَعرفَتِكُمْ وَ مَعرفَةِ اَوليائِكُمْ وَرَزَقنِي اَلبرائَةَ مِن اَعدائِكُمْ…».
معرفت، آن نورانيت قلبي است كه بعد از تسليم و تصديق براي انسان حاصل مي شود. معرفت يك امر دم دستي نيست كه انسان به طور عادي به آن برسد. معرفت امام(ع)، شناخت شناسنامه اي نيست، دشمنان هم امام(ع) را اين طور مي شناختند! به اين شناخت، «معرفت» نمي گويند. معرفت آن حالت شناختي است كه همراه با خضوع و خشوع و تسليم و تصديق است؛ بعد از اين مقامات، معرفت حاصل مي شود. فرمود: «إنّكم لا تكونوا صالحين حتّي تعرفوا و لا تعرفوا حتّي تصدّقوا و لا تصدّقوا حتّي تسلّموا أبواباً أربعةً». لذا انسان اول بايد تسليم بشود تا بتواند تصديق كند بعد ابواب معرفت به روي او باز شود.
خداي متعال در سير زيارت عاشورا، درهاي معرفت را به روي زائر باز كرده و آنها را مكرم به معرفت داشته است؛ هم كرامت معرفت و هم رزق برائت داده است. ارزاق هميشه اين خوردني ها و پوشيدني ها نيستند؛ يك رزق هاي رفيع تري هم داريم؛ («وَ مَوَائِدَ الْمُسْتَطْعِمِينَ مُعَدَّةٌ») كه در زيارت معصوم(ع) به انسان مي رسد. «مَن سَرَّهُ أنْ يكونَ عَلَي مَوائِدِ النُّورِ يوْمَ القيامَةِ فَلْيكُن مِنْ زُوّارِ الحُسَينِ بنِ عَليٍّ7»(8) اين هم رزق است و كسي كه مي خورد، هم سير مي شود و هم لذت مي برد. در روايات آمده است كه رزق برخي از ملائكه، تسبيح و برخي، تكبير است. اينها رزق هاي مهمتري هستند. قرآن كريم مي فرمايد: «كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ. تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا»(ابراهيم/24) فرموده اند: آن شجره طيبه اي كه در آسمان است، اصلش نبي اكرم(ص) و ائمه(ع) هستند و فرعش محيط ولايت آنهاست. كسي كه وارد محيط ولايت شد سماواتي مي شود و «تُؤتي أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذنِ ربها». اين درخت هر آني، روزي اي، رزقي، ميوه اي و ثمره اي براي اهل اين سماوات دارد. فرمودند: آن رزق، علم امام است. در سير زيارت عاشورا هم، برائت از دشمنان، رزق است و رزق مهمي است كه انسان سالك به آن دست مي يابد و جذب و هضم مي كند.
مقام معيّت با معصوم(ع) در دنيا و آخرت
حال، باب دعا براي او باز مي شود: «اَنْ يَجعَلنِي مَعَكُمْ في الدُّنيا وَ الاخرةِ». يعني درخواست مي كنيم سير من در دنيا و آخرت با معصوم(ع) باشد. اين معيت، معيت جسماني نيست؛ اين همان است كه: «اَللّـهُمَّ اجْعَلْ لي مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً»(9) و «يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلا». معناي اين معيت آن است كه همه قوا، خواسته ها و تمنيات انسان با معصوم(ع) باشد. خداي متعال با ما هست «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَينَما كُنْتُمْ» اما ممكن است ما از خدا، جدا شويم. يك عده، در عين اين كه خدا در كنار آنها و در قرب آنهاست، اما از خداي متعال دورند. معصوم(ع) هم آن اسم اعظم الهي است كه در همه كائنات ساري و جاري است و به همه نزديك است حتي در روايات، درباره «انَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» فرموده اند: اين حيلوله خدا بين قلب و مرء انسان، به واسطه حجتش و به واسطه معصوم(ع) است. لكن نزديكي معصوم(ع) به ما بدان معنا نيست كه ما هم به او نزديكيم. اين كه انسان بتواند معيت با معصوم(ع) پيدا كند و همراه ايشان باشد، امر دشواري است. اين همراهي، مقدماتي دارد؛ «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ»(نساء/69) اين چهار دسته، كساني هستند كه خداي متعال نعمت خاصي به آنها داده كه نعمت ولايت است. اگر كسي «يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ»(نساء/69) كند در زمره «فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» و همراه آنها خواهد بود.
خداي متعال در آيات قبل تر مي فرمايد: «فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا»(نساء/65) يعني وقتي حضرت(ع) را تراز و معيار و ميزان حق قرار داديد و ترديد هم نكرديد (ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قضيت) و تسليم محض بوديد و با عقل يا شهود خود، برتري جويي نكرديد، به مرتبه ايمان مي رسيد. بعد مي فرمايد: «وَلَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُواْ مِن دِيَارِكُم مَّا فَعَلُوهُ إِلاَّ قَلِيلٌ مِّنْهُمْ»(نساء/66) يعني اندكي هستند كه بار اين تكليف را مي كشند. «وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُواْ مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتًا»(نساء/66) ولي اگر اين موعظه الهي را مي شنيدند و انجام مي دادند مايه ثبات خودشان مي شد «وَ إِذاً لَّآتَيْنَاهُم مِّن لَّدُنَّا أَجْراً عَظِيمًا. وَلَهَدَيْنَاهُمْ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا»؛ يعني از محضر خودمان اجر عظيم به آنها مي داديم و آنها را به صراط مستقيم هدايت مي كرديم.
صراط مستقيم، صراط منعم عليهم است؛ «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ. صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»(حمد/6) كه صراط معصوم و ولايت معصوم(ع) و ورود در وادي ولايت است. در روايت در توضيح «صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ» آمده است: «شِيعَةِ عَلِيٍّ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) لَمْ تَغْضَبْ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يَضِلُّوا»(10) ورود به اين وادي، همان مقام معيت است.
كساني كه به اين وادي وارد مي شوند، همسفران خاصي پيدا مي كنند: «فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم منَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ»(مريم/58) اگر سير و سفري ملاحظه نكنيد، معيت هم بي معناست، اين معيت بعد از سير است. انسان در سير خود، يا رو به خداي متعال مي رود كه در وادي صراط مستقيم است يا در وادي ولايت طاغوت حضور دارد. اگر در وادي صراط مستقيم و صراط عبوديت بود همسفران و همراهاني دارد كه عبارتند از: «النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ». اينها هم كساني هستند كه خدا به آنها نعمت داده است. پس، كسي كه به صراط مستقيم هدايت شد با آنهايي كه در صراط مستقيم و صراط بندگي سير مي كنند همسفر مي شود و مي تواند با انبياء، صديقين و شهدا و صالحين معيت پيدا كند. به تعبير ديگر، انساني كه وارد وادي ولايت مي شود و به مقام معرفت امام(ع) و مقام برائت از دشمنانش مي رسد و صف خود را از دشمنان جدا مي كند، مي تواند همسفر انبياء و اولياء باشد. از همه مهمتر اين است كه امام(ع)، خود صراط است، لذا اگر كسي در صراط مستقيم قرار گرفت به معيت با امام(ع) مي رسد، و امام(ع) صراط او به سوي خداوند تبارك و تعالي خواهد بود. امام(ع) نفس مسير و صراط مستقيم است. سالك در هر منزلتي از منازل سلوك و سير معنوي، با امام(ع)، همراه است؛ يعني بدون امام(ع)، سير به سوي خداي متعال ممكن نيست؛ كما اينكه اشتباه است كه خيال شود قرآن يك آدرس است و امام(ع) هم كسي است كه آن آدرس را براي ما قرائت مي كند.
اگر نگاه انسان به امام(ع) و كتاب، اين طور باشد خيلي زود خيال مي كند مستغني از امام(ع) و كتاب شده است، خودش آدرس را مي گيرد و راه مي رود. كتاب، يك نقشه راه و يك آدرس نيست؛ بلكه خودش هدايت است «هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ»(بقره/2) خودش حكيم، زنده، شفيع و صراط است؛ لذا انسان به اندازه اي كه به حقايق قرآن مي رسد درجه دارد؛ «إقرأ وأرق»(11) امام(ع) هم همينطور است. امام(ع) يك راهنما نيست كه نقشه راه را براي ما مي خواند؛ امام(ع) متن صراط است و صراط الي الله جز با امام(ع)، سير كردني نيست و اساساً معيت با امام(ع) به معني معيت با صراط است.
مقام ثبات قدم و قدم صدق در كنار معصوم(ع)
مقام ديگر اين است: «وَ اَن يُثَبِتَ لي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ في الدُّنيا وَالأخرةِ». يعني خدا به من ثبات قدم بدهد تا از محضر شما كنار نروم. ثابت قدم بودن در محضر معصوم(ع)، مقام بزرگي است. يك وقت، انسان وارد وادي ولايت مي شود و به معرفت مي رسد ولي ثبات قدم ندارد؛ يك قدم در اين وادي بر مي دارد و در محضر معصومين(ع) است و يك قدم از محضر معصومين(ع) فاصله مي گيرد و غايب مي شود. تلاش شيطان اين است كه انسان را از اين ثبات قدم بيرون بياورد تا يك قدم هم با شيطان باشد؛ اگر شب با معصوم(ع) است روز با شيطان باشد، يا اگر گوش با معصوم(ع) است چشم را ببرد و … . معيت و ثبات قدم يعني پيوسته انسان در صراط توحيد و ولايت باشد و با همه وجود از اين صراط جدا نشود؛ گناه يعني پا بيرون گذاشتن از صراط عبوديت و صراط مستقيم و خروج از مقام معيت.
اين ثبات قدم بايد از روي صدق باشد؛ يعني انسان واقعا آن طرف را حق محض بداند و اگر ثبات قدم دارد از سر ترديد و شك و ريب در باب خداي متعال و اولياي او نباشد. اين چيزي است كه در سير به وادي عاشورا اتفاق مي افتد و اين درها مي تواند به روي او باز شود. اين سير از دنيا آغاز مي شود و در آخرت هم ادامه دارد.
نویسنده: حجت الاسلام محمدمهدی میرباقری
حماسه حضرت زینب (سلام الله علیها) از لسان رهبر انقلاب
“وقتی آسیه زیر شکنجه فرعون قرار گرفت، از خدای متعال خواست که پروردگارا! «و نجّنی من فرعون» مرا از دست فرعون نجات بده، اما عمه ما در روز عاشورا بدن پاره پاره را به دست گرفت و عرض کرد که پروردگارا! از ما قبول کن.”
به گزارش «شیعه نیوز»، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبری به مناسبت فرارسیدن ایام محرم، گزیدهای از بیانات ایشان را پیرامون دردها، سختیها و شکنجههایی که حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) را منتشر کرده است که در زیر میخوانید:
حماسه حضرت زینب کبری سلام الله علیها
احیاگر عاشورا
عنوان: بیانات در دیدار پنجاه هزار فرمانده بسیج سراسر کشور در مصلّاى امام خمینی(ره)
تاریخ: ۱۳۹۲/۰۸/۲۹
حماسه زینب کبرى (سلام الله علیها) است که مکمّل حماسه عاشورا است؛ بلکه به یک معنا حماسهاى که بىبى زینب کبرى (سلام الله علیها) بهوجود آورد، احیاکننده و نگهدارنده حماسه عاشورا شد. عظمت کار زینب کبرى (علیهاالسّلام) را نمیشود در مقایسه با بقیه حوادث بزرگ تاریخ سنجید؛ باید آن را در مقایسه با خود حادثه عاشورا سنجید؛ و انصافاً این دو عِدل یکدیگرند. این انسان باعظمت، این بانوى بزرگ اسلام بلکه بشریت، توانست در مقابل کوه سنگین مصائب، قامت خود را استوار و برافراشته نگهدارد؛ حتّى لرزشى هم در صداى این بانوى بزرگ از اینهمه حادثه پدید نیامد؛ هم در مواجهه با دشمنان، هم در مواجهه با مصیبت و حوادث تلخ، مثل یک قلّه سرافراز استوارى ایستاد؛ درس شد، الگو شد، پیشوا شد، پیشرو شد. در بازار کوفه، در حال اسارت، آن خطبه شگفتآور را ایراد کرد: «یا اَهلَالکوفَةِ یا اَهلَ الخَتلِ و الغَدرِ اَ تَبکونَ، اَلا فَلا رَقأَتِ العَبرَةُ وَ لاهَدَأَتِ الزَّفرَةُ اِنَّما مَثَلُکم کمَثَلِ التِى نَقَضَت غَزلَها مِن بَعدِ قُوَّةٍ اَنکاثاً» تا آخر؛(۱) لفظ مثل پولادْ محکم، معنا مثل آبِ روان تا اعماق جانها مىنشیند.
در آنچنان وضعیتى زینب کبرى مثل خود امیرالمؤمنین حرف زد؛ تکان داد دلها را، جانها را و تاریخ را؛ این سخن ماند در تاریخ؛ این در مقابل مردم در محمل اسارت. بعد هم، هم در مقابل ابن زیاد در کوفه، هم چند هفته بعد در مقابل یزید در شام، با آنچنان قدرتى سخن گفت که، هم دشمن را تحقیر کرد، هم سختىهایى را که دشمن تحمیل کرده بود، تحقیر کرد. شما میخواهید خاندان پیغمبر را به خیال باطل خودتان مغلوب کنید، منکوب کنید، ذلیل کنید؟ لِلهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤِمنین.(۲) مجسّمه عزّت است زینب کبرى، همچنانکه حسینبنعلى (علیهالسّلام) در کربلا، در روز عاشورا مجسّمه عزّت بود.
نگاه او به حوادث با نگاه دیگران فرق دارد؛ [ با] آنهمه مصیبت، وقتى دشمن میخواهد او را شماتت کند، میگوید: ما رَاَیتُ اِلّا جَمیلاً؛(۳) آنچه دیدم زیبا بود؛ شهادت بود، داغ بود، امّا در راه خدا بود، براى حفظ اسلام بود، ایجاد یک جریانى بود در طول تاریخ تا امّت اسلام بفهمند که چهکار باید بکنند، چگونه باید حرکت کنند، چگونه باید بایستند. این کارِ بزرگِ حماسه زینبى است؛ این عزّتِ ولىّ خدا است. زینب کبرى از اولیاءالله است؛ عزّت او عزّت اسلام است؛ اسلام را عزیز کرد، قرآن را عزیز کرد. ما البتّه آن بلند پروازى را نداریم، آن همّت را نداریم که بخواهیم بگوییم رفتار این بانوى بزرگ الگوى ما است؛ ما کوچکتر از این حرفها هستیم؛ امّا باید به هرحال حرکت ما در جهت حرکت زینبى باشد؛ باید همّت ما، عزّت اسلام و عزّت جامعه اسلامى و عزّت انسان باشد؛ همانکه خداى متعال با احکام دینى و شرایعِ بر پیغمبران، مقرّر فرموده است.
مقام حضرت زینب در مقایسه با آسیه
عنوان: بیانات در دیدار فرمانده و پرسنل نیروی هوائی ارتش
تاریخ: ۱۳۸۸/۱۱/۱۹
زینب (سلام اللَّه علیها)، هم در حرکت به سمت کربلا، همراه امام حسین؛ هم در حادثه روز عاشورا، آن سختیها و آن محنتها؛ هم در حادثه بعد از شهادت حسینبنعلی (علیهالسّلام)، بیسرپناهی این مجموعه به جا مانده کودک و زن، به عنوان یک ولی الهی آنچنان درخشید که نظیر او را نمیشود پیدا کرد؛ در طول تاریخ نمیشود نظیری برای این پیدا کرد. بعد هم در حوادث پیدرپی، در دوران اسارت زینب، در کوفه، در شام، تا این روزها که روز پایان آن حوادث است و شروع یک سرآغاز دیگری است برای حرکت اسلامی و پیشرفت تفکر اسلامی و پیش بردن جامعه اسلامی. برای خاطر همین مجاهدت بزرگ، زینب کبری (سلام اللَّه علیها) در نزد خداوند متعال یک مقامی یافته است که برای ما قابل توصیف نیست.
شما ملاحظه کنید؛ در قرآن کریم، به عنوان یک نمونه کامل ایمان، خدای متعال دو زن را مثال میزند؛ به عنوان نمونه کفر هم دو زن را مثال میزند. «ضرب اللَّه مثلا للّذین کفروا امرأت نوح و امرأت لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا»؛(۱) که این دو مثال، مربوط است به زنانی که نمونه کفرند. یعنی به عنوان نمونه، از مردان مثال نمیآورد؛ از زنان مثال میآورد؛ هم در باب کفر، هم در باب ایمان. «و ضرب اللَّه مثلا للّذین امنوا امرأت فرعون»؛(۲) یکی زن فرعون را به عنوان نمونه کامل ایمان مثال میآورد، یکی هم حضرت مریم کبری؛ «و مریم ابنت عمران».
یک مقایسه کوتاه بین زینب کبری و بین همسر فرعون، عظمت مقام زینب کبری را نشان میدهد. در قرآن کریم، زن فرعون نمونه ایمان شناخته شده است، برای مرد و زن در طول زمان تا آخر دنیا. آن وقت مقایسه کنید زن فرعون را که به موسی ایمان آورده بود و دلبسته آن هدایتی شده بود که موسی عرضه میکرد، وقتی در زیر فشار شکنجه فرعونی قرار گرفت، که با همان شکنجه هم - طبق نقل تواریخ و روایات - از دنیا رفت، شکنجه جسمانی او، او را به فغان آورد: «اذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتا فی الجّنة و نجّنی من فرعون و عمله»؛ از خدای متعال درخواست کرد که پروردگارا! برای من در بهشت خانهای بنا کن.
در واقع، طلب مرگ میکرد؛ میخواست که از دنیا برود. «و نجّنی من فرعون و عمله»؛ من را از دست فرعون و عمل گمرهکننده فرعون نجات بده. در حالی که جناب آسیه - همسر فرعون - مشکلش، شکنجهاش، درد و رنجش، درد و رنج جسمانی بود؛ مثل حضرت زینب، چند برادر، دو فرزند، تعداد زیادی از نزدیکان و برادرزادگان را از دست نداده بود و در مقابل چشم خودش به قربانگاه نرفته بودند. این رنجهای روحی که برای زینب کبری پیش آمد، اینها برای جناب آسیه - همسر فرعون - پیش نیامده بود.
در روز عاشورا زینب کبری این همه عزیزان را در مقابل چشم خود دید که به قربانگاه رفتهاند و شهید شدهاند: حسینبنعلی (علیهالسّلام) - سیدالشهداء - را دید، عباس را دید، علیاکبر را دید، قاسم را دید، فرزندان خودش را دید، دیگرِ برادران را دید. بعد از شهادت، آن همه محنتها را دید: تهاجم دشمن را، هتک احترام را، مسئولیت حفظ کودکان را، زنان را. عظمت این مصیبتها را مگر میشود مقایسه کرد با مصائب جسمانی؟ اما در مقابل همه این مصائب، زینب به پروردگار عالم عرض نکرد: «ربّ نجّنی»؛ نگفت پروردگارا! من را نجات بده. در روز عاشورا عرض کرد: پروردگارا! از ما قبول کن. بدن پاره پاره برادرش در مقابل دست، در مقابل چشم؛ دل به سمت پروردگار عالم، عرض میکند: پروردگارا! این قربانی را از ما قبول کن.
وقتی از او سؤال میشود که چگونه دیدی؟ میفرماید: «ما رأیت الّا جمیلا».(۳) این همه مصیبت در چشم زینب کبری زیباست؛ چون از سوی خداست، چون برای اوست، چون در راه اوست، در راه اعلای کلمه اوست. ببینید این مقام، مقام چنین صدری، چنین دلدادگی نسبت به حق و حقیقت، چقدر متفاوت است با آن مقامی که قرآن کریم از جناب آسیه نقل میکند. این، عظمت مقام زینب را نشان میدهد.
کار برای خدا اینجور است. لذا نام زینب و کار زینب امروز الگوست و در دنیا ماندگار است. بقای دین اسلام، بقای راه خدا، ادامه پیمودن این راه به وسیله بندگان خدا، متکی شده است، مدد و نیرو گرفته است از کاری که حسینبنعلی (علیهالسّلام) کرد و کاری که زینب کبری کرد. یعنی آن صبر عظیم، آن ایستادگی، آن تحمل مصائب و مشکلات موجب شد که امروز شما میبینید ارزشهای دینی در دنیا، ارزشهای رائج است. همه این ارزشهای انسانی که در مکاتب گوناگون، مطبق با وجدان بشری است، ارزشهائی است که از دین برخاسته است؛ اینها را دین تحویل داده است. کار برای خدا خاصیتش این است.
اگر زینب نبود، کربلا نبود
عنوان: بیانات در دیدار هزاران نفر از مردم آذربایجان شرقی
تاریخ: ۱۳۸۹/۱۱/۲۷
اگر زینب نبود، کربلا نبود. اگر زینب نبود، حادثه عاشورا معلوم نبود این گسترش را پیدا کند و این ماندگاری را در تاریخ داشته باشد.
عمه ما زینب کبری (سلام الله علیها) فرمود: «ما رأیت الّا جمیلا»
عنوان: بیانات در دیدار خانوادههای شهدا، جانبازان قم
تاریخ: ۱۳۸۹/۰۷/۲۸
من مادران شهدائی را زیارت کردم که بجد و با صدق واقعی میگفتند اگر ما ده تا فرزند هم داشتیم، حاضر بودیم در راه خدا بدهیم؛ دروغ نمیگفتند. من مادران و پدرانی را ملاقات کردم که احساس عزت و افتخار میکردند، به خاطر اینکه فرزندانشان در راه خدا شهید شدند. البته حق هم با آنهاست، عزت و افتخار است؛ همان طوری که عمه ما زینب کبری (سلام الله علیها) فرمود: «ما رأیت الّا جمیلا»؛(۲) جز زیبائی ندیدم. حادثه کربلا چیز کوچکی است؟ این چشم خدابین، از این حادثه، از این خونهای ریخته شده، از این مصیبت سنگین، یک حقیقت زیبا مشاهده میکند؛ «ما رأیت الّا جمیلا». من خانوادههای بسیاری را دیدم که همین احساس زینب کبری در آنها هم بود؛ آنها هم میگفتند: «ما رأینا الّا جمیلا». اینهاست که به یک ملت اقتدار میدهد؛ اینهاست که اعتماد به نفس را در یک ملت به وجود میآورد؛ اینهاست که تهدیدهای قدرتهای مادی دنیا، عربدههای مستانه دولتهای متجاوز و مستکبر دنیا دل آنها را نمیلرزاند.
عظمت زنانهاش، بزرگان دروغین ظاهرى را در مقابل او حقیر و کوچک مىکند
عنوان: بیانات رهبر انقلاب اسلامى در دیدار اقشار مختلف مردم
تاریخ: ۱۳۸۴/۰۳/۲۵
حادثهای مثل روز عاشورا نمىتواند زینب کبرى را خرد کند. شکوه و حشمت ظاهرى دستگاه ستمگر جبارى مثل یزید و عبیداللَّه بن زیاد نمىتواند زینب کبرى را تحقیر کند. زینب کبرى در مدینه - که محل استقرار شخصیت باعظمت اوست - و در کربلا - که کانون محنتهاى اوست - و در کاخ جبارانى مثل یزید و عبیداللَّه بن زیاد، همان عظمت و شکوه معنوى را با خود حفظ مىکند و شخصیتهاى دیگر در مقابل او تحقیر مىشوند. یزید و عبیداللَّه بن زیاد - این مغروران ستمگر زمان خود - در مقابل این زنِ اسیر و دست بسته، تحقیر مىشوند. زینب کبرى شور عاطفه زنانه را همراه کرده است با عظمت و استقرار و متانت قلب یک انسان مؤمن، و زبان صریح و روشن یک مجاهد فى سبیلاللَّه، و زلال معرفتى که از زبان و دل او بیرون مىتراود و شنوندگان و حاضران را مبهوت مىکند. عظمت زنانهاش، بزرگان دروغین ظاهرى را در مقابل او حقیر و کوچک مىکند.
عظمت زنانه، یعنى این؛ یعنى مخلوطى از شور و عاطفه انسانى، که در هیچ مردى نمىتوان این عاطفه شورانگیز را سراغ داد؛ همراه با متانت شخصیت و استوارى روح که همه حوادث بزرگ و خطیر را در خود هضم مىکند و روى آتشهاى گداخته، شجاعانه قدم مىگذارد و عبور مىکند؛ در عین حال، درس مىدهد و مردم را آگاهى مىبخشد؛ در عین حال، امام زمان خود - یعنى امام سجاد - را مانند یک مادر مهربان آرامش و تسلا مىبخشد؛ در عین حال، با کودکان برادر و بچههاى پدر از دست داده آن حادثه عظیم، در میان آن طوفان شدید، مثل سد مستحکمى براى آنها امنیت و آرامش و تسلا ایجاد مىکند. بنابراین زینب کبرى (سلام اللَّه علیها) یک شخصیت همه جانبه بود. اسلام زن را به این طرف سوق مىدهد.
پاسخی قاطع به علت فضیلت گریه بر امام حسین(علیه السلام)
شاید برای برخی این سؤال پیش آید که چرا برای گریه بر مصیبت امام حسین(ع) چنین فضیلت عظیمی قرار داده شده است، که یک قطره اشک باعث آمرزش تمام گناهان میشود.
در ادامه مطلب پاسخ این سوال را بخوانید.
سید بحر العلوم(ره)[یکی از مراجع و علمای بزرگ شیعه] روزی به قصد تشرّف به سامرا تنها به راه افتاد.
در بین راه درباره فضائل بسیار عظیم گریه بر مصائب امام حسین(ع) و این مسأله که «گریه بر امام حسین(ع) گناهان را میآمرزد» فکر میکرد.
همان وقت متوجه شد که شخص عربی، سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد.
بعد در لحظهای پرسید: جناب سید! درباره چه چیز به فکر فرو رفتهای و در چه اندیشهای؟ اگر مسأله علمی است مطرح کنید، شاید من پاسخش را بدانم.
سید بحرالعلوم فرمود: در اینباره فکر میکنم که چطور میشود خدای تعالی این همه ثواب به زائران و گریه کنندگان بر حضرت سیدالشهدا(ع) میدهد؛ مثلاً در هر قدمی که در راه زیارت بر میدارد، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملش نوشته میشود و برای یک قطره اشک، تمام گناهان صغیره و کبیرهاش آمرزیده میشود؟!!
آن سوار عرب فرمود: تعجب نکن! من برای شما مثالی میآورم تا مشکل حل شود.
سلطانی به همراه درباریان خود به شکار میرفت. در شکارگاه از همراهیانش دور افتاد و به سختی فوق العادهای افتاد و بسیار گرسنه شد. خیمهای را دید و وارد آن جا شد.
در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید. آنان در گوشه خیمه بز شیردهای داشتند، و از راه مصرف شیر این بز، زندگی خود را میگذراندند. وقتی سلطان وارد شد، او را نشناختند؛ ولی برای پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریده و کباب کردند؛ زیرا چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند.
سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد، از ایشان جدا شد و خود را به درباریان رسانید و جریان را برای اطرافیان نقل کرد.
در نهایت از ایشان سؤال کرد: اگر بخواهم پاداش مهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملی باید انجام دهم؟
یکی از حاضران گفت: به او صد گوسفند بدهید. دیگری که از وزیران بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفی بدهید. یکی دیگر گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید.
سلطان گفت: هر چه بدهم کم است؛ زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم، تازه مقابله به مثل کردهام؛ چون آنان هر چه را که داشتند به من دادند. من هم باید هر چه را که دارم، به ایشان بدهم تا مقابله به مثل شود.
بعد سوار عرب فرمود: جناب بحرالعلوم! حضرت سیدالشهدا(ع)، هر چه از مال و منال، اهل و عیال، پسر و برادر، دختر و خواهر و سر و پیکر داشت، همه را در راه خدا داد.
پس اگر خداوند به زائران و گریه کنندگان، آن همه اجر و ثواب بدهد، نباید تعجب کرد؛ -چون خدا که خدائیش را نمیتواند به سیدالشهدا(ع) بدهد- پس هر کاری که میتواند، انجام میدهد؛ یعنی، با صرف نظر از مقامات عالی خودش، به زائران و گریه کنندگان آن حضرت، درجاتی عنایت میکند. در عین حال اینها را جزای کامل برای فداکاری آن حضرت نمیداند.
چون شخص عرب این مطالب را فرمود، از نظر سید بحر العلوم غایب شد.
(منبع: العبقری الحسان، ج 1، ص 119، س 11.)
تذکر مهم:
لازم به ذکر است که روایاتی که در فضیلت گریه بر مصائب امام حسین(ع) وارد شده، برای افرادی است که از روی عمد و عناد و لجاجت گناه نکرده و نکنند، و الا اگر انسان از روی عمد و با توجه به معصیت خدا و لجاجت گناه کند، گریه بر اباعبدالله(ع) اثری در بخشش آن گناهان نخواهد داشت. چنانکه در روایات متعدد از ائمه(ع) به این مطلب تذکر داده شده است.
فضیلت گریه بر امام حسین(ع) و ائمه معصومین(ع)
کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(ع) یَقُولُ: أَیُّمَا مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ(ع) حَتَّى تَسِیلَ عَلَى خَدِّهِ بَوَّأَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهَا فِی الْجَنَّةِ غُرَفاً یَسْکُنُهَا أَحْقَاباً وَ أَیُّمَا مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ حَتَّى تَسِیلَ عَلَى خَدَّیْهِ فِیمَا مَسَّنَا مِنَ الْأَذَى مِنْ عَدُوِّنَا فِی الدُّنْیَا بَوَّأَهُ اللَّهُ مَنْزِلَ صِدْقٍ وَ أَیُّمَا مُؤْمِنٍ مَسَّهُ أَذًى فِینَا فَدَمَعَتْ عَیْنَاهُ حَتَّى تَسِیلَ عَلَى خَدِّهِ مِنْ مَضَاضَةٍ أَوْ أَذًى فِینَا صَرَفَ اللَّهُ مِنْ وَجْهِهِ الْأَذَى وَ آمَنَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنْ سَخَطِ النَّار؛[٢]
امام سجاد(ع) مىفرمود: هر مؤمنى که براى کشته شدن امام حسین(ع) آن چنان بگرید تا قطرات اشک بر گونهاش جارى شود، خداوند او را در غرفههاى بهشتى جاى مىدهد تا براى مدّتهاى طولانى در آن سکونت کند؛ و هر مؤمنى که به خاطر آزار و اذیّتى که در دنیا به ما (اهل بیت) رسیده، بگرید و قطرات اشک او بر گونهاش جارى شود، خداوند او را در بهشت در جایگاه صدق جاى مىدهد؛ و هر مؤمنى که به خاطر ما (و دفاع از آرمانهاى مقدّس ما) زحمت آن را ببیند و اشک او بر رخسارهاش جارى شود، خداوند او را از اذیت و رنج دور مىسازد و او را در روز قیامت از خشم خود و آتش جهنم ایمن مىگرداند.
[٢]- ثواب الأعمال و عقاب الاعمال: 83.
سوگنامه کربلا در بیان امام رضا(ع)
قَالَ الرِّضَا(ع): «إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ کَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّةِ یُحَرِّمُونَ فِیهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِیهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِکَ فِیهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِیَ فِیهِ ذَرَارِیُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ النِّیرَانُ فِی مَضَارِبِنَا وَ انْتُهِبَ مَا فِیهَا مِنْ ثَقَلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللهِ حُرْمَةٌ فِی أَمْرِنَا إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِیزَنَا بِأَرْضِ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا الْکَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَى یَوْمِ الِانْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَیْنِ فَلْیَبْکِ الْبَاکُونَ فَإِنَّ الْبُکَاءَ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ. ثُمَّ قَالَ(ع) کَانَ أَبِی(ع) إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا یُرَى ضَاحِکاً وَ کَانَتِ الْکِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتَّى یَمْضِیَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَیَّامٍ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْعَاشِرِ کَانَ ذَلِکَ الْیَوْمُ یَوْمَ مُصِیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکَائِهِ وَ یَقُولُ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی قُتِلَ فِیهِ الْحُسَیْنُ(ع)»؛[1]
امام رضا(ع) فرمود: محرم؛ ماهى بود که اهل جاهلیت نبرد را در آن حرام مىدانستند. اما اینها خون ما را در آن حلال شمردند و حرمت ما را هتک کردند و فرزندان و زنان ما را اسیر کردند و آتش به خیمههاى ما زدند و وسایل آنها را چپاول کردند و رعایت رسول خدا(ص) را در سفارش به ما نکردند. روز شهادت حسین(ع) چشم ما را ریش کرد و اشک ما را روان ساخت و عزیز ما را در زمین کربلا خوار کرد و ما را تا قیامت به گرفتارى و بلا دچار ساخت. اگر کسی خواست گریه کند، بر مانند حسین باید گریه کند. این گریه، گناهان بزرگ را بریزد. سپس فرمود: شیوه پدرم این بود که وقتی محرم میشد خنده نداشت و اندوه بر او غالب بود تا روز دهم. روز دهم؛ روز مصیبت و حزن و گریهاش بود و میفرمود در این روز حسین(ع) کشته شد.
فضیلت گریه بر شهادت امام حسین(ع)
قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(ع): «أَیُّمَا مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ(ع) حَتَّى تَسِیلَ عَلَى خَدِّهِ بَوَّأَهُ اللهُ تَعَالَى بِهَا فِی الْجَنَّةِ غُرَفاً یَسْکُنُهَا أَحْقَاباً»؛[2]
امام سجاد(ع) مىفرمود: هر مؤمنى که براى شهادت امام حسین(علیه السّلام) آنچنان بگرید تا قطرات اشک بر گونهاش جارى شود، خداوند او را در غرفههاى بهشتى جاى مىدهد تا براى مدّتهاى طولانى در آن سکونت کند.
چشمی که در قیامت گریان نخواهد بود
قَالَ النَّبِیُّ(ص): «یَا فَاطِمَةُ کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا عَیْنٌ بَکَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّهَا ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِیمِ الْجَنَّة»؛[3]
رسول خدا(ص) فرمود: فاطمه جان! روز قیامت هر چشمى گریان است؛ مگر چشمى که در مصیبت و عزاى حسین گریسته باشد، که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مىشود.
[1]. أمالی الصدوق: 128.
[2]. ثواب الأعمال: 83.
[3]. بحار الأنوار 44: 293.
نظر ویژه امام حسین(ع) بر عزادارانش
قَالَ أَبِو عَبْدِ اللهِ(ع): «إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ . . . لَیَنْظُرُ إِلَى مَنْ یَبْکِیهِ فَیَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ یَسْأَلُ أَبَاهُ الِاسْتِغْفَارَ لَهُ وَ یَقُولُ أَیُّهَا الْبَاکِی لَوْ عَلِمْتَ مَا أَعَدَّ اللهُ لَکَ لَفَرِحْتَ أَکْثَرَ مِمَّا حَزِنْتَ وَ إِنَّهُ لَیَسْتَغْفِرُ لَهُ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِیئَة»؛[1]
امام صادق(ع) فرمود: امام حسین(ع) به گریهکنندهگانش نظر فرموده و براى آنها طلب آمرزش میکند و از پدر بزرگوارش درخواست استغفار براى ایشان مىنماید و خطاب به کسانى که برایش گریه مىکنند کرده و مىفرماید: اى کسى که گریه مىکنى، اگر بدانى خدا برایت چه آماده نموده، مسلّما سرور و شادى تو بیشتر از حزن و اندوهت مىگردد و قطعا حقتعالى تمام گناهان و لغزشهاى تو را به واسطه این اشکى که ریختهاى مىآمرزد.
امتیاز ویژه تربت امام حسین(ع) برای شفا
قَالَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(ع): «لَا تَأْخُذُوا مِنْ تُرْبَتِی شَیْئاً لِتَتَبَرَّکُوا بِهِ فَإِنَّ کُلَّ تُرْبَةٍ لَنَا مُحَرَّمَةٌ إِلَّا تُرْبَةَ جَدِّیَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ(ع) فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَهَا شِفَاءً لِشِیعَتِنَا وَ أَوْلِیَائِنَا»؛[2]
امام کاظم(ع) فرمود: مبادا از تربت قبر من براى تبرک بردارید، تربت و خاک قبر همه ما براى چنین کارى حرام است، مگر تربت جدم حسین(علیه السّلام) که تربت او را خداوند شفا براى شیعیان و دوستان ما قرار داده است.
کلام پیامبر(ص) درمورد عزادارن امام حسین(ع)
رُوِیَ أَنَّهُ لَمَّا أَخْبَرَ النَّبِیُّ(ص) ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ بِقَتْلِ وَلَدِهَا الْحُسَیْنِ وَ مَا یَجْرِی عَلَیْهِ مِنَ الْمِحَنِ بَکَتْ فَاطِمَةُ بُکَاءً شَدِیداً وَ قَالَتْ یَا أَبَهْ مَتَى یَکُونُ ذَلِکَ؟ قَالَ: فِی زَمَانٍ خَالٍ مِنِّی وَ مِنْکِ وَ مِنْ عَلِیٍّ. فَاشْتَدَّ بُکَاؤُهَا وَ قَالَتْ یَا أَبَهْ فَمَنْ یَبْکِی عَلَیْهِ؟ وَ مَنْ یَلْتَزِمُ بِإِقَامَةِ الْعَزَاءِ لَهُ؟ فَقَالَ: النَّبِیُّ(ص): یَا فَاطِمَةُ إِنَّ نِسَاءَ أُمَّتِی یَبْکُونَ عَلَى نِسَاءِ أَهْلِ بَیْتِی وَ رِجَالَهُمْ یَبْکُونَ عَلَى رِجَالِ أَهْلِ بَیْتِی وَ یُجَدِّدُونَ الْعَزَاءَ جِیلًا بَعْدَ جِیلٍ فِی کُلِّ سَنَةٍ فَإِذَا کَانَ الْقِیَامَةُ تَشْفَعِینَ أَنْتِ لِلنِّسَاءِ وَ أَنَا أَشْفَعُ لِلرِّجَالِ وَ کُلُّ مَنْ بَکَى مِنْهُمْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَیْنِ أَخَذْنَا بِیَدِهِ وَ أَدْخَلْنَاهُ الْجَنَّةَ یَا فَاطِمَةُ کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا عَیْنٌ بَکَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّهَا ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِیمِ الْجَنَّة»؛[3]
روایت شده: هنگامى که پیغمبر اسلام(ص) فاطمه اطهر را از شهادت فرزندش حسین و آن مصائبى که دچار آن حضرت شد آگاه نمود، حضرت زهرا گریه شدیدى کرد و گفت: پدر جان! یک چنین مصائبى در چه موقع رخ میدهد؟
فرمود: زمانى که من و تو و على در دنیا نباشیم. گریه حضرت زهرا شدیدتر شد و گفت: پدر جان! پس چه کسى براى حسینم گریه خواهد کرد و چه کسى متصدى عزادارى وى خواهد شد!؟
پیامبر اسلام فرمود: اى فاطمه! مردان و زنان امت من بر مردان و زنان اهل بیتم گریه خواهند کرد، همه ساله هر گروهى پس از دیگرى عزادارى را تجدید مینمایند.
هنگامى که روز قیامت فرا رسد من و تو مردان و زنان امت را شفاعت خواهیم کرد. هر کس که در مصیبت امام حسین(ع) گریه کند، ما دست او را میگیریم و داخل بهشت مینمائیم.
اى فاطمه! هر چشمى فرداى قیامت گریان است غیر از چشمى که در مصیبت حسین گریه کند، زیرا صاحب آن چشم، خندان و مژده نعمتهاى بهشت به وى داده خواهد شد.
[1]. کامل الزیارات: 103.
[2]. بحار الأنوار 48: 225.
[3]. بحار الأنوار44: 293.
فضیلت گریه بر مصیبتهای امام حسین(علیهالسّلام)
وَ فِی حَدِیثِ مُنَاجَاةِ مُوسَى(ع) وَ قَدْ قَالَ یَا رَبِّ لِمَ فَضَّلْتَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ(ص) عَلَى سَائِرِ الْأُمَمِ؟ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى فَضَّلْتُهُمْ لِعَشْرِ خِصَالٍ.
قَالَ مُوسَى(ع): وَ مَا تِلْکَ الْخِصَالُ الَّتِی یَعْمَلُونَهَا حَتَّى آمُرَ بَنِی إِسْرَائِیلَ یَعْمَلُونَهَا؟
قَالَ اللَّهُ تَعَالَى الصَّلَاةُ وَ الزَّکَاةُ وَ الصَّوْمُ وَ الْحَجُّ وَ الْجِهَادُ وَ الْجُمُعَةُ وَ الْجَمَاعَةُ وَ الْقُرْآنُ وَ الْعِلْمُ وَ الْعَاشُورَاءُ.
قَالَ مُوسَى(ع): یَا رَبِّ وَ مَا الْعَاشُورَاءُ؟
قَالَ: الْبُکَاءُ وَ التَّبَاکِی عَلَى سِبْطِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ الْمَرْثِیَةُ وَ الْعَزَاءُ عَلَى مُصِیبَةِ وُلْدِ الْمُصْطَفَى.
یَا مُوسَى مَا مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبِیدِی فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ بَکَى أَوْ تَبَاکَى وَ تَعَزَّى عَلَى وُلْدِ الْمُصْطَفَى(ص) إِلَّا وَ کَانَتْ لَهُ الْجَنَّةُ ثَابِتاً فِیهَا.
وَ مَا مِنْ عَبْدٍ أَنْفَقَ مِنْ مَالِهِ فِی مَحَبَّةِ ابْنِ بِنْتِ نَبِیِّهِ طَعَاماً وَ غَیْرَ ذَلِکَ دِرْهَماً إِلَّا وَ بَارَکْتُ لَهُ فِی الدَّارِ الدُّنْیَا الدِّرْهَمَ بِسَبْعِینَ دِرْهَماً وَ کَانَ مُعَافاً فِی الْجَنَّةِ وَ غَفَرْتُ لَهُ ذُنُوبَهُ.
وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا مِنْ رَجُلٍ أَوِ امْرَأَةٍ سَالَ دَمْعُ عَیْنَیْهِ فِی یَوْمِ عَاشُورَاءَ وَ غَیْرِهِ قَطْرَةً وَاحِدَةً إِلَّا وَ کُتِبَ لَهُ أَجْرُ مِائَةِ شَهِیدٍ؛[١]
محدث نوری(ره) نقل میکند که: در جریان مناجات حضرت موسی(ع) با پروردگار، روزی حضرت موسی(ع) به خداوند متعال عرض کرد: خدایا به چه علّت امّت حضرت محمد(ص) را بر سایر امّتها فضیلت و برتری دادی؟
خداوند متعال در جواب فرمود: آنها را به دلیل داشتن ده خصلت و ویژگی برتری دادم.
حضرت موسی(ع) عرض کرد خدایا آن ده خصلت چیست، تا من هم بنیاسرائیل را امر کنم آنها را انجام دهند؟
خداوند متعال فرمود: نماز، زکات، روزه، حجّ، جهاد، [نماز] جمعه، [نماز] جماعت، قرآن، علم و عاشورا.
حضرت موسی(ع) عرض کرد: خدایا عاشورا چیست؟
خداوند متعال فرمود: گریه کردن و گریاندن بر نوه حضرت محمّد(ص)، و مرثیه و عزاداری بر مصیبت فرزند پیامبر(ص).
ای موسی؛ هر بندهای از بندگانم در آن زمان بر فرزند پیامبر(ص) گریه کند یا دیگری را بگریاند و برای او عزاداری کند، بهشت بر او واجب است و جایگاه ابدی او بهشت است.
هر کس در راه محبت پسر دختر پیامبر(امام حسین"ع") غذایی را انفاق کند یا درهمی را خرج کند، برای او در دنیا هر درهم را هفتاد درهم برکت میدهم و گناهان او را میبخشم و با آسایش در بهشت خواهد بود.
به عزّت و جلالم سوگند؛ هر مرد و زنی که در روز عاشورا یا غیر آن، گرچه به اندازه یک قطره، اشک چشمان او جاری شود، برای او ثواب صد شهید ثبت میکنم.
ماه محرم و مصایب این ماه در بیان امام رضا(علیهالسّلام)
قَالَ الرِّضَا(ع) إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ کَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّةِ یُحَرِّمُونَ فِیهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِیهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِکَ فِیهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِیَ فِیهِ ذَرَارِیُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ النِّیرَانُ فِی مَضَارِبِنَا وَ انْتُهِبَ مَا فِیهَا مِنْ ثَقَلِنَا وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ حُرْمَةٌ فِی أَمْرِنَا.
إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِیزَنَا بِأَرْضِ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا [یَا أَرْضَ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ أَوْرَثْتِنَا] الْکَرْبَ [وَ الْبَلَاءَ] إِلَى یَوْمِ الِانْقِضَاءِ. فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَیْنِ فَلْیَبْکِ الْبَاکُونَ فَإِنَّ الْبُکَاءَ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ.
ثُمَّ قَالَ(ع) کَانَ أَبِی(ع) إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا یُرَى ضَاحِکاً وَ کَانَتِ الْکِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتَّى یَمْضِیَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَیَّامٍ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْعَاشِرِ کَانَ ذَلِکَ الْیَوْمُ یَوْمَ مُصِیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکَائِهِ وَ یَقُولُ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی قُتِلَ فِیهِ الْحُسَیْنُ(ع)؛[٢]
امام رضا(ع) فرمود: محرّم ماهى بود که اهل جاهلیت نبرد را در آن حرام مىدانستند. اما خون ما را در آن حلال شمردند و حرمت ما را هتک کردند و کودکان و زنان ما را اسیر کردند و آتش به خیمههاى ما زدند و اموال ما را چپاول کردند و در امر ما رعایتى از رسول خدا(ص) نکردند.
روز شهادت حسین(ع) چشم ما را مجروح کرد و اشک ما را روان ساخت و عزیز ما را در زمین کربلا خوار کرد و تا روز قیامت گرفتارى و بلا بما دچار ساخت.
بر مانند حسین(ع) باید گریست. این گریه، گناهان بزرگ را میریزد. سپس فرمود: شیوه پدرم این بود که چون محرم میشد خنده نداشت و اندوه بر او غالب بود، تا روز دهم. روز دهم روز مصیبت و حزن و گریهاش بود و میفرمود در این روز حسین(ع) کشته شد.
عزاداری در روز عاشورا و اهمیت آن
عن الرِّضَا(ع) قال: مَنْ تَرَکَ السَّعْیَ فِی حَوَائِجِهِ یَوْمَ عَاشُورَاءَ قَضَى اللَّهُ لَهُ حَوَائِجَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَنْ کَانَ یَوْمُ عَاشُورَاءَ یَوْمَ مُصِیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکَائِهِ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِ وَ قَرَّتْ بِنَا فِی الْجِنَانِ عَیْنُهُ وَ مَنْ سَمَّى یَوْمَ عَاشُورَاءَ یَوْمَ بَرَکَةٍ وَ ادَّخَرَ فِیهِ لِمَنْزِلِهِ شَیْئاً لَمْ یُبَارَکْ لَهُ فِیمَا ادَّخَرَ وَ حُشِرَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ یَزِیدَ وَ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ زِیَادٍ وَ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِلَى أَسْفَلِ دَرْکٍ مِنَ النَّار؛[٣]
امام رضا(ع) فرمود: هر کس در روز عاشورا کارهاى خود را تعطیل کند، خداوند متعال حوائج دنیا و آخرتش را برآورد. هر کس روز عاشوراء را روز مصیبت و حزن و گریه خود کند، خداى عزّوجلّ روز قیامت را روز خرسندى و شادیش میسازد و در بهشت چشمش بما روشن شود.
و هر که روز عاشورا را روز برکت داند و براى خانهاش ذخیرهاى نهد، برکت ندارد و روز قیامت با یزید و عبید اللَّه بن زیاد و عمر بن سعد(لعنة الله علیهم) در درک أسفل دوزخ محشور گردد.
[١]- مستدرکالوسائل ج : 10 ص : 318.
[٢]- أمالی الصدوق: 128
[٣]- أمالی الصدوق: 129
شمر زمانهات را بشناس
خانه طراحان انقلاب اسلامی:
گذر حضرت ابراهیم از قتلگاه امام حسین(علیه السلام)
عقیق:هنگامی که گذر حضرت ابراهیم(ع) به کربلا افتاد و به قتلگاه امام حسین(ع) رسید اسبش به رو درآمد. آن حضرت از بالای اسب بر زمین افتاد، سرش شکست و خون جاری شد. زبان به استغفار گشود و گفت: پروردگارا، آیا از من گناهی صادر شده است؟
جبرئیل نازل شد و گفت: گناهی از تو سر نزده بلکه در این مکان سبط خاتم انبیاء شهید خواهد شد و خون تو به موافقت خون او جاری گردید.
حضرت ابراهیم گفت: قاتل او که خواهد بود؟
گفت: آن کسی است که اهل آسمانها و زمین او را لعنت خواهند کرد.
پی نوشت:
بحارالانوار ، ج44 ،ص243
منبع:روضه