خونبهای حسین
خونبهای حسین
تا خدایی كند خدای حسین
دیده خون گرید از برای حسین
ریخت خونش به خاك، اما نیست
جز خدا هیچ، خونبهای حسین
بود بر حق و كشته شد ناحق
جز حقیقت نبود رای حسین
بند بندم كند زسوز درون
همچو نی ناله، در عزای حسین
گر دهد دست، میكنم عمری
سرمهی چشم، خاك پای حسین
بهتر آن است در هماهنگی
همه باشیم هم صدای حسین
كرد ویران، بنای ظلم و ستم
كه همین بود مدّعای حسین
هر كجا نام نامیش ببرند
با صفا گردد از صفای حسین
چون حسین(ع) از برای عالم بود
همه عالم بود برای حسین
كرد چون جان فدای اهل جهان
جان اهل جهان فدای حسین
هم رضایش بود رضای خدا
هم رضای خدا رضای حسین
هستم از شور عشق، تا هستم
سرخوش از ساغر ولای حسین
در حقیقت فنا نمیگردد
عشقبازی كه شد فنای حسین
به چه كار آیدت طبیب و بخواه
چارهی درد از دوای حسین
نشود مبتلا به غم هرگز
هر دلی گشت مبتلای حسین
برو ای دردمند چون «حدّاد»
به شفا خانهی شفای حسین
عباس «حداد» كاشاني - چهارده سفينه نور صفحه 188