گزیدهای از زندگینامه امام رضا(علیه السلام) ، خوردن شراب با محبت اهلبیت(ع) جمع نمیشود ،هیجده خرما یا مدّت عمر
بمناسبت میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج؛ امام رضا(ع)، با چند مطلب در ارتباط با آن حضرت در خدمت شما هستم:
گزیدهای از زندگینامه امام رضا(ع)
خوردن شراب با محبت اهلبیت(ع) جمع نمیشود
هیجده خرما یا مدّت عمر
گزیدهای از زندگینامه امام رضا(ع)
ولادت: آن حضرت روز پنج شنبه یا جمعه، 11 ذى القعدة، سال 148 هجرى قمرى، یک سال پس از شهادت امام جعفر صادق(ع) در شهر مدینه منوّره دیده به جهان گشود؛ و با ظهور نور طلعتش جهانى را روشنائى بخشید.
نام: على(صلوات الله و سلامه علیه).
کنیه: ابوالحسن ثانى، ابوعلىّ و….
ألقاب: رضا، صابر، زکىّ، وفىّ، ولىّ، رضىّ، ضامن، غریب، نورالهدى، سراج الله، غیظ المحدّثین، غیاث المستغیثین و….
پدر: امام موسى کاظم(ع).
مادر: شقراء، معروف به خیزران، امّ البنین، و بعضى گفتهاند: نجمه بوده است.
نقش انگشتر: حضرت داراى سه انگشتر بود، که نقش هر کدام به ترتیب عبارتند از:
«حَسْبىَ اللهُ»، «ما شاءَ اللهُ وَ لا قُوَّةَ إ لاّ بِاللّهِ»، «وَلیّیّ اللهُ».
دربان: مورّخین، دو نفر را به نام محمّد بن فرات و محمّد بن راشد به عنوان دربان حضرت گفته اند.
مدّت امامت: بنابر مشهور، روز جمعه، 25 رجب، سال 183 هجرى قمرى، پس از شهادت پدر مظلومش بلافاصله مسئولیّت رهبرى و امامت جامعه اسلامى را به عهده گرفت، که تا سال 203 یا 206 به طول انجامید.
و در سال 200 هجرى قمرى حضرت توسّط مأمون به خراسان احضار گردید.
مدّت عمر: در طول عمر آن حضرت بین 49 تا 57 سال بین مورّخین اختلاف است.
شهادت: بنابر مشهور بین تاریخ نویسان، حضرت روز جمعه یا دوشنبه، آخر ماه صفر، در سال 203 یا 206 هجرى قمرى به وسیله زهر مسموم شده و در سناباد خراسان شهید گردید؛ و به عالم بقاء رحلت نمود.
و بدن مطهّر و مقدّس آن حضرت در منزل حمید بن قحطبه، کنار قبر هارون الرّشید دفن گردید.
خلفاء هم عصر آن حضرت: امامت حضرت، هم زمان با حکومت هارون الرّشید، فرزندش امین، عمویش ابراهیم، دوّمین فرزندش محمّد، سوّمین فرزندش عبدالله ملقّب به مأمون عبّاسى مصادف گردید.
تعداد فرزندان: عدّهاى گفتهاند حضرت داراى پنج پسر و یک دختر بوده است؛ ولى اکثر مورّخین بر این عقیدهاند که حضرت بیش از یک پسر به نام ابوجعفر، امام محمّد جواد(ع) نداشته است.
نماز آن حضرت: شش رکعت است، در هر رکعت پس از قرائت سوره حمد، ده مرتبه «هل أتى عَلَى الانْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئا مَذْکُورا» خوانده مىشود.
و بعد از آخرین سلام نماز، تسبیحات حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) گفته مىشود؛ و سپس حوائج و خواسته هاى مشروعه خویش را از درگاه خداوند متعال مسئلت مىنماید که إن شاء الله تعالى برآورده خواهد شد.
خوردن شراب با محبت اهلبیت(ع) جمع نمیشود
روزى یکى از منافقین به حضرت ابوالحسن، امام رضا(ع) عرضه داشت: بعضى از شیعیان و دوستان شما خمر(شراب مست کننده) مىنوشند؟!
امام(ع) فرمود: سپاس خداوند حکیم را، که آنها در هر حالتى که باشند، هدایت شده؛ و در اعتقادات صحیح خود ثابت و مستقیم مىباشند.
سپس یکى دیگر از همان منافقین که در مجلس حضور داشت، به امام(ع) گفت: بعضى از شیعیان و دوستان شما نبیذ مىنوشند؟!
حضرت فرمود: بعضى از اصحاب رسول الله(صلى الله علیه و آله) نیز چنین بودند.
منافق گفت: منظورم از نبیذ، آب عسل نیست؛ بلکه منظورم شراب مست کننده است.
ناگهان با شنیدن این سخن، عرق بر چهره مبارک حضرت ظاهر شد و فرمود: خداوند کریمتر از آن است که در قلب بنده مؤمن علاقه به خمر و محبّت ما اهل بیت رسالت را کنار هم قرار دهد و هرگز چنین نخواهد بود.
سپس حضرت لحظهاى سکوت نمود؛ و آنگاه اظهار داشت:
اگر کسى چنین کند؛ و نسبت به آن علاقه نداشته باشد و از کرده خویش پشیمان گردد و توبه نماید، در روز قیامت مواجه خواهد شد با پروردگارى مهربان و دلسوز، با پیغمبرى عطوف و دل رحم، با امام و رهبرى که کنار حوض کوثر مىباشد؛ و دیگر بزرگانى که براى شفاعت و نجات او آمدهاند.
و لیکن تو و امثال تو در عذاب دردناک و سوزانِ برهوت گرفتار خواهید بود.
[… و چقدر سخت و دردناک است که امام(ع) بخاطر برخی گناهان و کارهای حرام شیعیان، مورد طعن و کنایه دشمنان شیعه قرار گیرد…!!!]
(منبع: بحارالانوار: ج 27، ص 314)
هیجده خرما یا مدّت عمر
شخصى به نام محمّد قرظى میگوید:
در سفر حجّ وارد مسجد جُحفه شدم؛ و چون بسیار خسته بودم، خوابیدم.
در عالم خواب رسول خدا(صلى الله علیه و آله) را دیدم، پس نزد آن حضرت رفتم.
همین که نزدیک حضرت رسیدم، به من خطاب کرد و فرمود: با کارى که نسبت به فرزندانم انجام دادى، خوشحال شدم.
در همین اثناء سبد خرمائى که جلوى حضرت رسول(صلى الله علیه و آله) بود، توجه مرا جلب کرد. لذا از آن حضرت تقاضا کردم تا مقدارى از آنها را به من عنایت نماید؟
حضرت رسول(صلّى الله علیه و آله) نیز با دست مبارک خویش مقدارى خرما از درون آن طبق، برداشت و به من داد.
چون آن خرماها را شمردم، هیجده عدد بود، با خود گفتم: بیش از هیجده سال از عمر من باقى نمانده است.
از خواب بیدار شدم و پس از گذشت مدّتى از این جریان، دیدم در محلّى جمعیّت بسیارى در حال رفت و آمد هستند، سؤال کردم اینجا چه خبر است؟
گفتند: حضرت علىّ بن موسى الرّضا(علیهما السلام) تشریف فرما شده است و مردم جهت زیارت و دیدار با آن حضرت اجتماع کرده و رفت و آمد مىکنند.
پس جلو رفتم، حضرت را مشاهده کردم که در همان جایگاه پیغمبر اسلام(صلوات الله علیه)، که در خواب دیده بودم، نشسته است؛ و نیز جلوى حضرت رضا(ع) طبقى از همان خرما وجود داشت.
کنار حضرت رفتم و تقاضا کردم تا مقدارى از آن خرماها را به من عطا نماید؟
و امام(ع) مقدارى از آنها را با دست مبارک خود برداشت و به من داد؛ و چون آنها را شمردم هیجده عدد بود. خواهش کردم که چند عدد دیگر بر آنها بیفزاید؟
امام(ع) در جواب فرمود: چنانچه جدّم، رسول الله(صلى الله علیه و آله) بیش از آن مقدار داده بود، من نیز بر آن مىافزودم.
(منبع: ینابیع المودة: ص 121)